پيام

"دلنواز"
91/12/11

+ تو تاکســي از بــس چســبيدم بــودم بــه در يهــو در باز شــد ...! منــم مجبــور شــدم دختــره رو بگــيرم نيفــتم بيــرون از تاکســي ...! بيچــاره از تــرس بغــلم کرده بــود ... هــي ميگــفت ســالمــي ؟ چيــزيت کــه نشــد که؟ و از ايــن صوبتـــا... منــم به رانــنده گفــتم بــزنه بغــل ميــخوام تــوو افــق محـــو شم... :))? خدايش عجب دختر با مرامي بود:(( .

تشنه... 91/12/11

منم يه بار سوار تاکسي شدم چادرم بيرون موند درو هنوز نبسته بودم راننده راه افتاد...چادرم رفت زير چرخ ماشين منم پرت شدم بيرون دختره بغلم بود دستمو گرفت کشيد بالا ديگه تا وقتي برسيم دستم تو دستش بود:)

وايييييييييييييييييييييييي خداي من چه ترسناک :-o من که اگه بجاي تو بودم ميمردم

دمش گرم

من کلا اون روز تو شوک بودم!نه گريه ام ميومد نه خندم ميومد!:)

خوب الان از شوک ا.مدي بيرون؟

آره ديگه!مگه نميبيني ميخندم:) :)

خوش باشي هميشه

شما هم همينطور: )

تشنه...

نجفي از قيدار